روز 10/11/1386 دو سخنرانی درباره مدیریت دانش در تالار شریعت رضوی کتابخانه ملی توسط دکتر شفیعا و دکتر حسن زاده ایراد شد. دکتر شفیعا به بیان تجربیات خود در حوزه مدیریت دانش پرداخت و در لابه لای سخنانش اشاراتی به چیستی و اهداف مدیریت دانش نمود و دکتر حسن زاده نیز به تعریف و ذکر مزایای این علم پرداخت و گفت که کتابداران باید در این عرصه نیز وارد شوند. کاری به مباحث مطرح شده در سخنرانی ها ندارم ولی سوالاتی برای من درباره مدیریت دانش وجود داشت که همچنان بی پاسخ ماند.

اینکه اصطلاح مدیریت دانش کی و کجا و توسط چه کسی به کار رفت دقیقا مشخص نیست. در نظر خواهی که در گروه مباحثه مدیریت دانش به عمل آمده بود اکثریت به نام کارل ویگ (Karl Wigg) و پیتر دراکر اشاره کرده اند. مدیریت دانش از زمانی اهمیت یافت که پدیده سازمانهای فراگیرنده در دهه 90 اهمیت یافته و فراگیر شد. پیتر سنگه (Peter Sange) یکی از 20 استراتژیست بزرگ قرن گذشته پس از بررسی های خود و نگارش کتاب "پنجمین فرمان" (Fifth Discipline)، پدیده و اهمیت مدیریت دانش در سازمانها را مطرح کرد. کتاب وی یکی از بهترین کتابهاست که خواندن آن به همه توصیه می شود. وی در این کتاب به مسئله تفکر سیستمی پرداخته است. همان چیزی که ما در زندگی خود کم داریم. تفکر سیستمی سابقه طولانی در فرهنگ ما دارد (داستان فیل در تاریکی مولانا اشاره به تفکر سیستمی است) ولی متاسفانه در عمل بسیار کم از آن بهره می بریم.

مدیریت دانش با علم کتابداری و اطلاع رسانی چه رابطه ای دارد و یا می تواند داشته باشد؟ همان طور که علم اطلاع رسانی با کتابداری؟ اینها مسائل نظری رشته است که هنوز به نظر بسیاری از صاحبنظران حوزه (من جمله استاد بهار رهادوست در کتاب فلسفه کتابداری) لاینحل باقی مانده است. حال مدیریت دانش نیز همانند علوم رایانه برای ما کتابداران مسئله ساز شده است. در سالهای گذشته که ما دانشجو بودیم، برخی از اساتید می گفتند که بجنبید کامپیوترمن ها دارند جای شما را می گیرند، حال امروز جمله ای مشابه را می شنویم که مدیریت دانش در آینده جای کتابداری را خواهد گرفت؟ این مباحث جدی است ولی چه مقدار می تواند تحقق یابد بسته به آینده و نقش ما کتابدران خواهد بود. بنا بر گفته دکتر حسن زاده رشته جدیدی تحت عنوان مدیریت دانش در حال شکل گیری است.

مدیریت دانش دو جنبه دارد: مدیریت دانش مکتوب (داده ها، اطلاعات و به تبع آن دانشی است که در یک سازمان تولید و برای کاربرد نگهداری می شود) و مدیریت دانش غیر مکتوب یا همان دانشی که در ذهن افراد و متخصصان سازمان قرار دارد. در کتابداری و اطلاع رسانی با دانش مکتوب سروکار داریم ولی در مدیریت دانش باید دانش غیر مضبوط را مکتوب، سازماندهی و دسترس پذیر سازیم. هدف اصلی مدیریت دانش، به کاری گیری دانش برای غلبه بر رقباست و مصداق "توانا بود هر که دانا بود" است. لذا بحث طبقه بندی دانش در این حوزه مهم است. چه بسا سازمانهایی که از دانش مضبوط و غیر مضبوط خود به شدت حراست می کنند تا مبادا به دست دیگری بفتد. به همین علت مدیریت دانش درون سازمانی است، البته بر اساس تعریفی که دکتر حسن زاده از صاحبنظری نقل کرده بود، در سال 2003 مدیریت دانش بین سازمانی و یا برون سازمانی نیز بر دیگر تعاریف افزوده شده است. ولی به هر حال دانش کالای گرانبهایی است که به زعم شرکت های تولیدی و تجاری نباید به دست رقیب بیفتد.